هرچند در پایان حج آخرین است «من کنتُ مولا...» ابتدای قصه این است دستی به دستی حلقه شد تا آسمان رفت دستی که در اوج سخاوت بینگین است دستی به دستی حلقه شد، دستی که در جنگ خیبرترین درها به پایش بر زمین است دستی که نخلستانِ تا امروز باقی از پینههای بیشمارش شرمگین است تصویر بالا رفتن دست دو خورشید عکس زلال برکۀ این سرزمین است «الیوم اکملتُ لکم...» حتی خدا گفت: «روزی که دین تکمیل خواهد شد همین است» آینده روشن شد، همه دیدند، اما امروز را تاریکیِ شب در کمین است با دست بیعت آمدند و ماند پنهان بغضی که با تبریک گفتنها عجین است نه! واقعیت را نمیبینند، هرچند چشمانشان محو «امیرالمؤمنین» است شاعر: محمد غفاری نقاشی رنگ و روغن روی بوم از واقعهی غدیر خم / از مجموعه مهر و ماه
تاریخ انتشار اثر:
1399/05/18
© این اثر فقط برای استفاده در امور فرهنگی هنری منتشر شده و هر گونه استفاده و بهرهبرداری اقتصادی و بازتولیدِ محتوای این وبسایت و آثار هنرمندان بصورت کلی یا جزئی یا بازنشر (در وبسایتها، مطبوعات الکترونیکی، کتب یا مجلهها)، بدون ذکر منبع و اجازهی صاحب حق کپیرایت، مجاز نیست.
پیام بگذارید